خيال خام و اعترافات
يكي دو رابطه خوب داشته ام كه يك چيز تلخشان كرده است و مرا از آنها دور كرده است.يا لااقل يكي از دلائل اصلي اين دوري بوده است و ريشه و تنور بعضي دلائل ديگر.اينكه حس كني كسي كه كنار تو قرار دارد به كارت احترام نمي گذارد يا آن را ناديده مي گيرد بسيار تلخ است و از آن طرف اينكه كنار كسي باشي كه به كار تو توجه دارد،آن را مي فهمد،صميمانه تو را به انجام بهترش تشويق مي كند بسيار لذت بخش است.هر دو را تجربه كردم و با حس هر دو آشنا هستم.گرچه دومي هم بعد از مدتي شكل اولي را گرفت!چرا اينطوري مي شود؟چرا يارت دوست دارد كار تو را نا ديده بگيرد و به آن احترام نمي گذارد.ديروز سيمين دانشور در "غروب جلال" دلائل خوبي مي گفت.اينكه يار تو كارت را رقيب حضور خود مي پندارد.يك ايده ديگر هم اينكه يارت فكر مي كند تو به علاوه كارت چيزي بزرگتر از او خواهيد بود پس بنابراين قابليتهاي تو را ناديده بگيرد تا هم سنگ هم بمانيد و كنار هم بودنتان دوام داشته باشد.اما اتفاقي كه در عمل مي افتد آن است كه اغلب آدمي كه قابليتها و كارش ناديده گرفته مي شود حالش گرفته مي شود و به طور طبيعي بخش بزرگي از عشقش به يارش را هم از دست مي دهد و حتي ممكن است آنچنان كه در "وانهاده" سيمون دوبووار اتفاق افتاد دنبال كسي برود به قابليتهايش احترام و توجه دارد و قصه خيانت.
حالا به اين فكر مي كنم كه با تمام اين حرفها روياي اينكه كسي را پيدا كنم كه در همه حال و هميشه از قابليتهاي همديگر پشتيباني كنيم و آنها را تشويق كنيم و از وجودشان در طرف مقابل لذت ببريم خيالي خام است؟آيا بايد بپذيرم اين هم به ذات انساني بر مي گردد وبنابراين يا اين مشكل وجود خواهد داشت و يا اصلا خود رابطه يه باكي ش مي شود.آيا كسي پيدا مي شود كه از خيال آدم براي پرواز به دور دست ها حمايت كند و به اين فكر نكند كه آيا در دور دستها هم من كنارش خواهم بود؟
مرجع احتمال سازي در مورد اينكه چرا در رابطه يك طرف قابليتهاي طرف مقابلش را ناديده مي گيرد،به آنها احترام نمي گذارد و يا توجهي ندارد:
1.آن قابليتها را رقيب خود در ذهن و وقت يارش مي داند وترجيهه مي دهد نباشند.
2.فكر مي كند تو به علاوه قابليتهايت بزرگتر از او خواهيد بود پس دوست دارد نباشند يا ديده نشوند.
3.ديدن قابليتهاي تو باعث مي شود خودش چيزهايي يادش بيايد در مورد كارهايي كه مي توانست بكند و نكرده.
4.كلا ديدن اينكه ديگران حركت مي كنند سكون و بي حركتي ما را فرياد مي زند و اين تلخ است.
5.دوست دارد حس كند هر چيزي در وجود طرف مقابلش به نوعي از او يا رابطه شان نشات گرفته است و ممكن است آن قابليتها اين شكل را نداشته باشند.
6.مي ترسد با رفتن دنبال آن قابليتها فرم زندگي طرف تغيير اساسي كند وبه جدايي نياز افتد.
.....
حالا به اين فكر مي كنم كه با تمام اين حرفها روياي اينكه كسي را پيدا كنم كه در همه حال و هميشه از قابليتهاي همديگر پشتيباني كنيم و آنها را تشويق كنيم و از وجودشان در طرف مقابل لذت ببريم خيالي خام است؟آيا بايد بپذيرم اين هم به ذات انساني بر مي گردد وبنابراين يا اين مشكل وجود خواهد داشت و يا اصلا خود رابطه يه باكي ش مي شود.آيا كسي پيدا مي شود كه از خيال آدم براي پرواز به دور دست ها حمايت كند و به اين فكر نكند كه آيا در دور دستها هم من كنارش خواهم بود؟
مرجع احتمال سازي در مورد اينكه چرا در رابطه يك طرف قابليتهاي طرف مقابلش را ناديده مي گيرد،به آنها احترام نمي گذارد و يا توجهي ندارد:
1.آن قابليتها را رقيب خود در ذهن و وقت يارش مي داند وترجيهه مي دهد نباشند.
2.فكر مي كند تو به علاوه قابليتهايت بزرگتر از او خواهيد بود پس دوست دارد نباشند يا ديده نشوند.
3.ديدن قابليتهاي تو باعث مي شود خودش چيزهايي يادش بيايد در مورد كارهايي كه مي توانست بكند و نكرده.
4.كلا ديدن اينكه ديگران حركت مي كنند سكون و بي حركتي ما را فرياد مي زند و اين تلخ است.
5.دوست دارد حس كند هر چيزي در وجود طرف مقابلش به نوعي از او يا رابطه شان نشات گرفته است و ممكن است آن قابليتها اين شكل را نداشته باشند.
6.مي ترسد با رفتن دنبال آن قابليتها فرم زندگي طرف تغيير اساسي كند وبه جدايي نياز افتد.
.....
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱ ب.ظ توسط امیر عسکری
|
امیرم.دو ساعت مانده به تحویل سال شصت به دنیا آمدم.بچه اهواز.حالا و از سال هشتاد و یک خانه و خانواده ام تهرانند و من تنها در شهرم،اهواز،زندگی می کنم.کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد نرم افزار هستم. شغلم تحلیل گر فن آوری اطلاعات است.