خسرو شيرين شده
جمعه كه از سفر برگشتم لينكي برايم آمده بود كه نام خسرو در آن بود ومن حدس زدم ودلم ترسيد.چند دقيقه بعد خبر را از دوستي شنيدم و لينكها را ديدم.
به ذهنم آمد چرا اينقدر در دلمان بود؟اين آدم با ما چه كرده بود كه اينطور نبودنش دلمان را فرو ريخت.دل خودم را مي گويم و بعضي كساني كه با آنها تا به حال سخن گفته ام.فكر كردم اين آدم چه كرده است كه اينطور نبودنش در دل ما دلتنگي مي سازد و غمناك مي شود.فكر كردم شايد به خاطر اين بوده است كه اين آدم سكوت به موقع را خوب بلد بود.مثل يه معشوق خوب.مي دانست چطور با سكوتهاي به موقع توي دل آدم نشانه هاي خوب وعميق حك كند.زياد جرف نمي زد جوري كه تو با تمام واقعيتش روبرو بشوي.اين ترفند ساده به او اين فرصت را مي داد كه تصوير شيرين ذهن تو بماند.تصوير شيرين بهترين آدمهايي كه بازي كرده بود.تصوير هم درد حميد هامون.تصوير مهربان مرد سبز و حتي تصوير مرد مردد وسرگشته-مثل خودمان-كاغذ بي خط.امروز هم كه رفته دل ما مي سوزد از تمام چيزهايي كه از او كم داريم.به اندازه كافي برايمان حرف نزد.دلمان هنوز از چهره اش وصدايش سير نشده بود كه رفت و اين امروز مثل رفتن يك معشوق خوب دلمان را مي سوزاند.
امیرم.دو ساعت مانده به تحویل سال شصت به دنیا آمدم.بچه اهواز.حالا و از سال هشتاد و یک خانه و خانواده ام تهرانند و من تنها در شهرم،اهواز،زندگی می کنم.کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد نرم افزار هستم. شغلم تحلیل گر فن آوری اطلاعات است.