1.چند وقتیه در مورد فیلمی ننوشته ام.همه اش تقصیر این "دربار الی بود..." بود.دلم نمی آمد از یکی دیگر بگویم.مثل وقتی در یک دریاچه بزرگ و آبی شنا کرده باشی و آب استخر برایت چنگی به دل نزند.ولی ناجی آمد،"به همین سادگی".داستان زنی خانه دار بود که دچار دلتنگی ها و نگرانی هایی است.با بچه ها و رویاهایش همزمان درگیر است.از شوهرش کمی ناکام مانده.راستش خیلی وقتها به ذهنم آمده است که زندگی روزمره آدمهای معمولی جذابتی برای نگاه کردن ندارد.راستش از خیلی ها با همین فلسفه فاصله می گیرم.اما "به همین سادگی" نشانه می داد پشت ملال و آشفتگی یک زندگی روزمره چه انسانهای نازی هستند،چه دغدغه هایی پنهان می مانند(یکی از لذت بخشی های خواندن داستانهای نوی آمریکای شمالی خصوصا کارور همین است)این زن دوست داشتنی با دغدغه های معصومانه اش تو را به دیدن و فکر کردن می خواند.آنجایی که منشی شوهرش به بچه اش کمک کرد تا معنی کلمه انگلیسی را پیدا کند و او با نوک انگشتهایش لبه کاسه آشپزخانه را فشار می دهد و حساسیتش را معلوم می شود.می شود به او نگاه کرد و تصمیم گرفت کجاها می خواهیم مثل او باشیم و کجاها را باید مسیر دیگری برویم تا مثل او نشویم.فقط به نظرم کاش رابطه طاهره با شوهرش هوشمندانه تر طراحی شده بود.
2.چند روز پیش کسی در مورد دوستانم پرسید،از جمله گفتم دو پسر همسن را از ته دل و گسترده دوست دارم.یکی از آنها پسری است سنگین وزن و موسیقی دوست.فیلمهای زیادی دیده است.خلاقیت فکری عجیبی دارد.در مورد موسیقی و در مورد دخترها خیالپردازی های لطیفی دارد.وقتی در مورد چیزی با محتوایی طنز آلود و با لحنی جدی حرف می زند آن را جلوی چشمت تصور می کنی.تحلیل های با مزه و هوشمندانه ای که می گوید مرا مشتاق می کند به حرفهایش گوش دهم.همیشه منتظرم یکی از آن ایده های جالبش را بشنوم و مرا به همراهی در تحلیل،شوخی،گسترش آن موضوع بکشاند.اغلب در مورد وقتی که با او گذاشته ام فکر نمی کنم به بیهودگی گذشته است.
پی نوشت:از این کلمه  explanadumدر هیچ جای وب فارسی اثری ندیدم.نیاز به معادلی فارسی برای آن دارم.معنی آن پدیده ای است که به توضیح نیاز دارد.جالب است که کلمه ای را پیدا کنی که در فارسی در موردش تا به حال حرفی نبوده!