داشتم به عشق فكر مي كردم.فكر كردم چطور بفهمم حسي كه عشق مي ناممش عشقي است ارزشمند يا نه!به دنبال آزموني مي گردم!فكر كردم اگر در ذهنم معشوق پناه گاه حقارتهاي من،پناهگاه بي قابليتي هاي من،پناه بي سرپناهي هاي من است بايد بدانم كه بيراهه مي روم وبهترين نتيجه چنين عشقي فراق است(ومحتمل ترين نتيجه) اما اگر معشوق من همراه و اشتياق من براي بزرگ شدن من و ما است،اگر معشوقم همراه من در گسترش قابليتها ولذت بردن از قابليتهاي همديگر است،اگر معشوق من همراه من است،اين گونه است كه عشقي شريف را مي پرورانم.

يك جمله بامزه شنيدم:اگر بامزه نباشي پس بي مزه هستي بنابراين بهتر است آدم با مزه اي باشي.