آزمون عشقي
داشتم به عشق فكر مي كردم.فكر كردم چطور بفهمم حسي كه عشق مي ناممش عشقي است ارزشمند يا نه!به دنبال آزموني مي گردم!فكر كردم اگر در ذهنم معشوق پناه گاه حقارتهاي من،پناهگاه بي قابليتي هاي من،پناه بي سرپناهي هاي من است بايد بدانم كه بيراهه مي روم وبهترين نتيجه چنين عشقي فراق است(ومحتمل ترين نتيجه) اما اگر معشوق من همراه و اشتياق من براي بزرگ شدن من و ما است،اگر معشوقم همراه من در گسترش قابليتها ولذت بردن از قابليتهاي همديگر است،اگر معشوق من همراه من است،اين گونه است كه عشقي شريف را مي پرورانم.
يك جمله بامزه شنيدم:اگر بامزه نباشي پس بي مزه هستي بنابراين بهتر است آدم با مزه اي باشي.
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۸۷ ساعت ۱ ب.ظ توسط امیر عسکری
|
امیرم.دو ساعت مانده به تحویل سال شصت به دنیا آمدم.بچه اهواز.حالا و از سال هشتاد و یک خانه و خانواده ام تهرانند و من تنها در شهرم،اهواز،زندگی می کنم.کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد نرم افزار هستم. شغلم تحلیل گر فن آوری اطلاعات است.