رنج كم حرفي
در دنياي آدمهاي اطرافم مي بينم نداشتن حرف براي همديگر به مسئله وگاهي بحران تبديل شده است.زوجها حرفهاي زيادي براي هم ندارند.دوستان، زمان با هم بودنشان را با حرفهايي كه فقط وقت را پر مي كند مي گذرانند.برخي انسانهايي آگاه تر به اين خالي بودن ارتباط از حرف و بي محتوا و مصنوعي بودن حرفهايي كه هست پي مي برند وبيشتر مي ترسند و رنج مي برند و باقي هم فقط اشكالي حس مي كنند.دوست دارم مفصل در مورد اين موضوع فكر كنم و بنويسم اما حالا به نظرم مي رسد كه:
1.رسانه ها وارتباطات جهان را با تمام تنوعش در شيوه ها و مقصد ها روبروي ما قرار داده است واين باعث شده حداقل در ايده ها وگاه در عمل شيوه هاي مختلف زندگي را در پيش بگيرم واين باعث مي شود زمينه هايي كه بتوانيم با بغل دستي خود در موردش حرف بزنيم كاهش پيدا كند واغلب هنوز شيوه انتخاب بغل دستي خود را تغيير نداده ايم.در مورد ازدواج اولين كسي كه فرصت دست بدهد را انتخاب مي كنيم و دوستانمان را در واقع اتفاقات زندگي مثل محيط درس يا محل كار در اختيار ما قرار مي دهند وبرايمان انتخاب مي كنند.هنوز ياد نگرفته ايم كمي دور تر برويم و آدمهايي با اشتراكات بيشتر پيدا كنيم.بيشتر ببينم و تجربه كنيم ودر اين تجربه ها انسانهايي بهتري براي خود بيابيم.
2.هجوم زندگي ها ورابطه هاي رسانه اي ،آنچه در فيلمها و تلويزيون مي بينيم،آنچه در كتابها مي خوانيم به طور نا خود آگاه به ما احساس ناكامي در رابطه تزريق مي كنند.به طور ناخودآگاه از خود مي پرسيم اگر آدمهايي وزندگي هايي كه در رسانها مي بينيم اينقدر پر فراز فرود هستند،اگر رابطه هاي انساني رسانه ها اينقدر گرم و پر حرف است،چرا رابطه هاي ما اين كيفيت را ندارند.با دوست خود ،با همسر خود حرفهاي عميق و زيادي نداريم.تشنه ساختن رابطه هاي گرم ولذت بخش در دنياي خود هستيم ولي حس مي كنيم رابطه هاي ما اين قابليت را ندارند.احساس تنهايي به ما هجوم مي آورد وبيشتر وبيشتر به ديدن و تسكين يافتن از رابطه هاي گرم رسانه ها پناه مي بريم و تشنگي ما بيشتر مي شودو اين خود رنج ما را از نداشتن آن دنياي شيرين بيشتر مي كند و اين چرخه ادامه پيدا مي كند وتنها تر مي شويم.
3.با ورود به عصر ارتباطات نقش گفتگو به عنوان يكي از عناصر اصلي ارتباط انساني پر رنگ تر مي شود واين اهميت حرفها و گفتگو را بيشتر مي كند.انسان امروز در جهاني كه گفتگو ها و گفته ها را معيار مهمي براي دادن تصوير از خود مي شناسد كمتر وكمتر حاضر است خود را با گفتن هر چيزي كه در ذهنش مي آيد به خطر بياندازد.انسان امروز ترجيح مي دهد كمتر حرف هاي خاص بزند در عوض محيط امن خود را حفظ كند واين خود فضا را خالي از حرف مي كند.وقتي ما در مقابل بغل دستي مان-دوست،همكار،همسر- بترسيم كه از خود بگوييم،بترسيم از اينكه حرفي بزنيم كه ما را زير سوال ببرد،بترسيم كه امتيازات يا موقعيت خود را از دست بدهيم در نتيجه به سكوت كشيده مي شويم و در نتيجه فضا به سكوت كشيده مي شود و در نهايت رابطه ريسمان اصلي خود كه گفتگو است از دست مي دهد.
امیرم.دو ساعت مانده به تحویل سال شصت به دنیا آمدم.بچه اهواز.حالا و از سال هشتاد و یک خانه و خانواده ام تهرانند و من تنها در شهرم،اهواز،زندگی می کنم.کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد نرم افزار هستم. شغلم تحلیل گر فن آوری اطلاعات است.